الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

رخدادهای تابستان 94

سلام دختر نازنینم اول از همه بخاطر این چند ماه که نتونستیم من و بابایی وبلاگتو بروز کنیم و مطلب جدید بزاریم معذرت میخایم . البته این تاخیر چند ماهه ما هم بدون دلیل نبود. مهمترین اتفاق تو این تابستون این بود که نی نی که خدا چند ماه بود به ما هدیه کرده بود مشخص شد که دختره و تو تا چند روز دیگه خواهری ناز و کوچولو رو میبینی به امید خدا. و از وقتی که فهمیدی تو دلم یه نی نی دارم که قراره بشه آبجی درسای تو ( من و بابایی تصمیم گرفتیم اسم دومین دخترمون و بزاریم درسا ، انشالله که خوش نام بشه پرنسسمون ) خودتو میچسبونی به شکمم و میگی آبجی درسا رو دوست دارم و حی سوال میکنی که کی میاد پیشمون و بغلش کنم. فدات بشم نازنینم. دومین رخداد هم ا...
21 شهريور 1394

بای بای پوشک

سلام بهترینم گل زیبای من ماشالله بزرگ شدی و خانم و از پوشک کردن هم زیاد راضی نیستی و منم با گرم شدن هوا تصمیم گرفتم از پوشک بگیرمت تا راحتر بگذرونی این روزای گرم رو. عزیزکم از تاریخ 9خرداد این تصمیم رو عملی کردم و وقتی صبح از خواب بیدار شدی دیگه پوشکت نکردم و ازت خواستم هر موقع که جیش داشتی بهم بگی اما اصلا باهام همراهی نکردی و همش باید به زور و گریه میبردمت دستشویی و هی میگفتی جیش ندالم و جیشم نمیکردی اما چند دقیقه بعد شلوارتو خیس میکردی و چون خونه مادر جون اینا هستیم و مادر جونم یکم به جیش حساسه به همین علت من خیلی بیشتر هواسم بهت بود و همیشه کنارت بودم و ازت میخواستم روی تشکت بشینی تا یه وقت فرش یا مبل جیشی نشی ولی خوب باز یکی ...
20 خرداد 1394

جشنواره بهار نارنج

سلام فرشته کوچولوی مامان اول از همه باید عذر خواهی کنم برای تاخیری که تو  بروز رسانی کردن وبلاگت بوجود اومده چون ماشاالله انقدر شیطون شدی دیگه وقتی نمیذاری که یه سری به وبلاگت بزنم. گل نازم این روزا و شبا جشن بهار نارنج در پارک قائم برگزار میشه که ما بهمراه پدر جون و مادر جون میریم اونجا تا از فضای شاد و قشنگ جشنواره استفاده کنیم و شما هم از یه غرفش که برای بچه هاست حسابی خوشت اومده و وقتی وارد پارک میشیم زود خودتو به غرفه میرسونی و شروع میکنی به نقاشی کشیدن و در کنار بچه های دیگه کلی لذت میبری منم تا هر وقتی که خودت بخوای کنارت میمونم و از نقاشی کشیدنت و ذوق کردنت خوشحال میشم.بعد از اینکه از نقاشی کشیدن خسته میشی تازه یاد تا...
31 ارديبهشت 1394

الیسا و بهار94

دردانه مامان فروردین و اردیبهشت ماه در هوای لطیف و بهاری شمال و در کنار خانواده حسابی بهمون خوش میگذره و در هر فرصت و تعطیلی با فامیل ها میریم جنگل و طبیعت و گردش تا بتونی از این هوای عالی استفاده کنیم و هم با بچه ها بازی کنی و لذت ببری .                           ...
18 ارديبهشت 1394

تولد عشقم

  چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد … روز تو! روزی که تو آغاز شدی! ملیسا جان سالروز زمینی شدنت مبارک . . . همسر گلم 20 فروردین روز تولدت را با یک دنیا دل تنگی ( چون که در کنارت نیستم) اما سرشار از امید و شادی و همچنین روز زن و مادر بهت تبریک میگم و از خدای بزرگ سپاسگزارم که همدم و همراه منی .انشاالله که همیشه سلامت و موفق باشی. دوست دارم خیلی زیاد . ...
20 فروردين 1394

تعطیلات نوروزی 94

قند عسلم سلام امسال یکی از بهترین تعطیلات نوروزی رو با هم و در کنار خانواده داشتیم بعد از روزهای اول عید و دید و بازدید روز چهارم از صبح رفتیم سرخون ویلای آقای حسینی و تا عصر اونجا بودیم که واسه ناهار هم بابایی یه جوجه کباب خوشمزه به ما داد و تو هم که کلی با بچه ها بازی و شادی کردی که البته به ما هم خوش گذشت  و بعد برای شام هم رفتیم کنار ساحل پارک ولایت . برای تعطیلات آخر عید هم پدر جون هماهنگ کرد از ۱۲ تا ۱۴ فروردین رفتیم جزیره قشم و حسابی بازار خرید و پاساژ گردی گرم بود که خدارو شکر تمام جاهایی که میرفتیم باهامون همراهی میکردی و زیاد لج بازی نمیکردی.فقط زمانی که گشنت میشد دیگه صدای جیغات بود که کل فضا رو پر میکرد ولی خوب بابایی ...
16 فروردين 1394

سال ۱۳۹۴

تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود! ما در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنیم. نوروزت مبارک دختر زیبای مامانی و بابایی سلام نفس گل قشنگم عید امسال سومین سالی بود که تو فرشته مهربون کنارمون بودی و این زیباترین اتفاق زندگی برای پدر و مادری که فرزند عزیزشون لحظه تحویل سال کنارشون باشه و منم برای این لحظات از خداوند مهربون همیشه سپاسگذارم . انشاالله در این سال نو که یک نی نی دیگه (داداشی یا خواهری) به جمعمون اضافه میشه و تو یکی یدونه رو از تنهایی در میاره هم با عاقبت بخیری به پایان برسونیم و عید سال 95 چهار نفری کنار سفره هفت سین بشینیم و سال رو تحویل کنیم. شیرین عسلم طبق رسم سال رو ...
3 فروردين 1394

الیسا و ساحل دریا

برگشتنت زیباست ای زیبا به ساحل      دل بردی از دریا و بردی تا به ساحل تو موج منت بر سر من میگذاری            اکنون که میگذاری پا به ساحل سلام قند عسلم ، دخمل باهوش مامان با توجه به آب و هوای خیلی خوب این روزهای جنوب هر روز تعطیلی که پیش میومد میرفتیم کنار ساحل تا بتونی آب بازی کنی و با بچه های دوستامون خوش بگذرونی .                   عزیز جون بالاخره بعد از شش ماه تونست در این روزهای آخر سال یه سر بیاد پیش ما و تو هم که خیلی دوسش دا...
15 اسفند 1393