اولین سفر در بارداری
عشق مامانی " عزیز جون چند وقته که همش اصرار میکنه بیایین سبزوار پیش ما برای همین من و بابایی تصمیم رفتن به سفر گرفتیم و بالاخره در تاریخ 23 مرداد بابایی با ماشین و من با قطار رفتیم مشهد یک شب هم مشهد موندیم بعدش از اونجا با ماشین رفتیم سبزوار. الهی فدات بشم که وقتی قطار تکون های شدید میخورد تو هم سریع لگد بارونم میکردی . وقتی رسیدیم همه کلی خوشحال شدن و بغلم میکردن عزیز جونم میگفت شکمت خیلی کوچولو پس نی نی کجاست ؟ اخه تو ملوسک رفتی بود تو پهلوهام و با وجود اینکه 5 ماهه باردارم اما شکمم خیلی بزرگ نشده ...
نویسنده :
مامان و بابا
2:00