بای بای پوشک

سلام بهترینم

گل زیبای من ماشالله بزرگ شدی و خانم و از پوشک کردن هم زیاد راضی نیستی و منم با گرم شدن هوا تصمیم گرفتم از پوشک بگیرمت تا راحتر بگذرونی این روزای گرم رو.

عزیزکم از تاریخ 9خرداد این تصمیم رو عملی کردم و وقتی صبح از خواب بیدار شدی دیگه پوشکت نکردم و ازت خواستم هر موقع که جیش داشتی بهم بگی اما اصلا باهام همراهی نکردی و همش باید به زور و گریه میبردمت دستشویی و هی میگفتی جیش ندالم و جیشم نمیکردی اما چند دقیقه بعد شلوارتو خیس میکردی و چون خونه مادر جون اینا هستیم و مادر جونم یکم به جیش حساسه به همین علت من خیلی بیشتر هواسم بهت بود و همیشه کنارت بودم و ازت میخواستم روی تشکت بشینی تا یه وقت فرش یا مبل جیشی نشی ولی خوب باز یکی دوباری از دستم در رفتی و فقط یک بار روی مبل و یکبار روی فرش جیش کردی.

دوروز اول شلوارتم خیس میکردی خودت متوجه نمیشدی چه اتفاقی افتاد ولی من که دعوات میکردم متوجه این موضوع میشدی و چند روزی هم وقتی شلوارتو خیس میکردی میگفتی جیش که دیگه از ترس من به محض اینکه یه کوچولو شلوارت خیس میشد سریع میگفتی مامان جیش و منم زود میبردمت توالت و اونجا جیش میکردی.۱۶خرداد به ذهنم رسید برای تشویق کردن و همکاری باهام برات پاستیل که خیلی دوست داری بگیرم و بهت گفتم هرموقع تو توالت جیش کنی بهت پاستیل میدم و تو هم از ذوق پاستیل همش توی توالت جیش میکنی البته وقتی جیش داری نمیگی جیش دارم میگی جیش ندارم و میخندی و هرموقع بگی جیش ندارم یعنی اینکه وقتشه. اما هنوز موقع خوابیدن پوشکت میکنم چون هنوز تو خواب نمیتونی خودتو کنترل کنی و جالبه دیگه پوشک رو دوست نداری و هر موقع میخوام پوشکت کنم میگی صبح درش بیار و رضایت میدی البته بعدش کلی جیغ میزنی و میخوای درش بیارم.

خداروشکر خیلی تمیزی مامانی وخیلی اذیتم نکردی در این زمینه البته پاستیل هم نقش بسیار مهمی در این مورد داشت 

"دختر گلم خیلی خیلی دوستت دارم و سه تا عکس یادگاری ازت با پوشک موقعی که 5 ماهه بودی میزارم"