جدا شدن از خانواده مادری
دختر قشنگم دیروز (دوم تیر 1393 ) پدر و مادر جون اینا بعد از پانزده سال زندگی در بندر ، به ساری نقل مکان کردن و دیگه ما تو این شهر تنها شدیم.عزیزکم هنوز 1 روز از رفتنشون نمیگذره اما خیلی دلم براشون تنگ شده و جای خالیشون ناراحتم میکنه و هر زمانی هم که یاد خاطراتی که با هم تو این شهر داشتیم میوفتم اشکم سراریز میشه اما برای اینکه تو با دیدن اشکام ناراحت میشی مجبورم خودمو جلوی تو خندون نشون بدم تا ناراحت نشی . از خدای مهربون میخوام که پشت و پناهشون باشه و تو شهر مادری ( ساری ) پیروز و سلامت باشند و ما هم بتونیم هرچی زودتر بریم پیششون . ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:15