رخدادهای تابستان 94
سلام دختر نازنینم اول از همه بخاطر این چند ماه که نتونستیم من و بابایی وبلاگتو بروز کنیم و مطلب جدید بزاریم معذرت میخایم . البته این تاخیر چند ماهه ما هم بدون دلیل نبود. مهمترین اتفاق تو این تابستون این بود که نی نی که خدا چند ماه بود به ما هدیه کرده بود مشخص شد که دختره و تو تا چند روز دیگه خواهری ناز و کوچولو رو میبینی به امید خدا. و از وقتی که فهمیدی تو دلم یه نی نی دارم که قراره بشه آبجی درسای تو ( من و بابایی تصمیم گرفتیم اسم دومین دخترمون و بزاریم درسا ، انشالله که خوش نام بشه پرنسسمون ) خودتو میچسبونی به شکمم و میگی آبجی درسا رو دوست دارم و حی سوال میکنی که کی میاد پیشمون و بغلش کنم. فدات بشم نازنینم. دومین رخداد هم ا...
نویسنده :
مامان و بابا
23:29