الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

تولد عشقم

  چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد … روز تو! روزی که تو آغاز شدی! ملیسا جان سالروز زمینی شدنت مبارک . . . همسر گلم 20 فروردین روز تولدت را با یک دنیا دل تنگی ( چون که در کنارت نیستم) اما سرشار از امید و شادی و همچنین روز زن و مادر بهت تبریک میگم و از خدای بزرگ سپاسگزارم که همدم و همراه منی .انشاالله که همیشه سلامت و موفق باشی. دوست دارم خیلی زیاد . ...
20 فروردين 1394

تعطیلات نوروزی 94

قند عسلم سلام امسال یکی از بهترین تعطیلات نوروزی رو با هم و در کنار خانواده داشتیم بعد از روزهای اول عید و دید و بازدید روز چهارم از صبح رفتیم سرخون ویلای آقای حسینی و تا عصر اونجا بودیم که واسه ناهار هم بابایی یه جوجه کباب خوشمزه به ما داد و تو هم که کلی با بچه ها بازی و شادی کردی که البته به ما هم خوش گذشت  و بعد برای شام هم رفتیم کنار ساحل پارک ولایت . برای تعطیلات آخر عید هم پدر جون هماهنگ کرد از ۱۲ تا ۱۴ فروردین رفتیم جزیره قشم و حسابی بازار خرید و پاساژ گردی گرم بود که خدارو شکر تمام جاهایی که میرفتیم باهامون همراهی میکردی و زیاد لج بازی نمیکردی.فقط زمانی که گشنت میشد دیگه صدای جیغات بود که کل فضا رو پر میکرد ولی خوب بابایی ...
16 فروردين 1394

سال ۱۳۹۴

تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود! ما در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنیم. نوروزت مبارک دختر زیبای مامانی و بابایی سلام نفس گل قشنگم عید امسال سومین سالی بود که تو فرشته مهربون کنارمون بودی و این زیباترین اتفاق زندگی برای پدر و مادری که فرزند عزیزشون لحظه تحویل سال کنارشون باشه و منم برای این لحظات از خداوند مهربون همیشه سپاسگذارم . انشاالله در این سال نو که یک نی نی دیگه (داداشی یا خواهری) به جمعمون اضافه میشه و تو یکی یدونه رو از تنهایی در میاره هم با عاقبت بخیری به پایان برسونیم و عید سال 95 چهار نفری کنار سفره هفت سین بشینیم و سال رو تحویل کنیم. شیرین عسلم طبق رسم سال رو ...
3 فروردين 1394

الیسا و ساحل دریا

برگشتنت زیباست ای زیبا به ساحل      دل بردی از دریا و بردی تا به ساحل تو موج منت بر سر من میگذاری            اکنون که میگذاری پا به ساحل سلام قند عسلم ، دخمل باهوش مامان با توجه به آب و هوای خیلی خوب این روزهای جنوب هر روز تعطیلی که پیش میومد میرفتیم کنار ساحل تا بتونی آب بازی کنی و با بچه های دوستامون خوش بگذرونی .                   عزیز جون بالاخره بعد از شش ماه تونست در این روزهای آخر سال یه سر بیاد پیش ما و تو هم که خیلی دوسش دا...
15 اسفند 1393

اولین ها

اولین بار که با قطار سفر کردیی 23 اسفند 91 (2 ماهگی) اولین سفر (مشهد مقدس)24 اسفند 91 ( 2 ماهگی) اولین عروسی (عروسی عمو علیرضا) 26 اسفند 91 ( 2 ماهگی ) اولین غذا (فرنی)24 اردیبهشت 92 (4 ماهگی) اولین غلت زدن 10 خرداد 92 (4 ماهگی) اولین سفر به کیش 14 خرداد 92 (4 ماه ونیم ) اولین کلمه بابا 28 خرداد 92 (5 ماهگی) اولین آتلیه 3 تیر 92 (5 ماهگی) اولین کوتاهی مو 7 تیر 92 (5 ماهگی) اولین دندون 11 مرداد 92(6 ماهگی) اولین دوچرخه سواری 28 شهریور92 (8 ماهگی) اولین سفر با هواپیما 26 آذر  92( 11 ماهگی) اولین قدم برداشتن بدون کمک 25 دی 92 (1 سالگی) اولین برف بازی 5 بهمن 92 (1 سالگی ) ...
2 اسفند 1393

شیطونی با وسایل بابایی

بی تـــــــــــــــــــو هیچ نمیخواهم.... نه آسمان! نه زمین! نه باران! نه خیس شدن! نه تازگی! نه طراوت.... ناز دخترم چند وقتی میشه که وقتی بابایی با لپ تاب کار داره تو هم میری پیشش و میگی بغلت کنه تا ببینی تو لپ تاب چه خبره ، امروز موقعی که دیدی بابایی از پشت لپ تاب بلند شده و رفت بیرون سریع خودتو رسوندی روی صندلی و عینک بابایی رو زدی به چشمات و حسابی تا بابایی برگرده یه دل سیر شیطونی کردی و منم موقعی متوجه شدم از حرکاتت عکس گرفتم.                   ...
22 بهمن 1393