یه روز برفی
عزیزکم ما دیگه 5 بهمن از خونه پدر جون اینا برگشتیم شمال پیش بابایی.وقتی رسیدیم همه جای شهر برفی بود،با وجود اینکه چند روز از بارش برف گذشته بود اما هنوز روی زمین برف بود و تو هم اولین برف زندگیتیو دیدی کلی هم با هم برفی بازی کردیم .. هرچی سعی میکردم تنهایی ازت عکس بگیرم همکاری نمیکردی و گریه میکردی تو این عکس آخر هم بعد از عکس نشستی تو آب و کاملا خیس شدی گل مامانی این 4 عکس پایانی هم با عزیز جون اینا عمه زری و عمه فاطی رفتیم پیست آبعلی ،خواستیم اسکی هم بکنیم که بدلیل آب شدن برف ها نشد و بجاش سورتمه سواری کردیم ...
نویسنده :
مامان و بابا
22:53