الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

خوابیدن

دختر نازم میخوام تو این پست از خوابیدنات بنویسمو عکس های زیبایی از حالت خوابت بذارم دردونه من هنوز که 1 سال و 5 ماهته با شیر خوردن تو بغلم میخوابی و به هیچ طریق دیگه ای خوابت نمیبره ،بعضی از شبها خیلی زود بعد از خوردن شیر خوابت میبره ،اما شبایی هم هست که تا 1 ساعتم شیر میخوری اما بازم چشمات بازه و منو نگاه میکنی که تو این شبا همه حالتهای شیر دادنو امتحان میکنم مثلا کنارت دراز میکشم و شیر میخوری نشسته و تو بغلم و حتی راه میرم و بهت شیر میدم  که بخاطر اینکه وزنت بیشتر شده وقتی راه میبرمت و شیر میخوری خیلی به کمرم فشار میاد اما خوب مجبورم چون دوست داری به این حالت بخوابی ما هم مطیع امر شماییم.  معمولا بیشتر شبا تا صبح 5-6 ب...
10 تير 1393

جدا شدن از خانواده مادری

دختر قشنگم دیروز (دوم تیر 1393 ) پدر و مادر جون اینا بعد از پانزده سال زندگی در بندر ، به ساری نقل مکان کردن و دیگه ما تو این شهر تنها شدیم.عزیزکم هنوز 1 روز از رفتنشون نمیگذره اما خیلی دلم براشون تنگ شده و جای خالیشون ناراحتم میکنه و هر زمانی هم که یاد خاطراتی که با هم تو این شهر داشتیم میوفتم اشکم سراریز میشه اما برای اینکه تو با دیدن اشکام ناراحت میشی مجبورم خودمو جلوی تو خندون نشون بدم تا ناراحت نشی . از خدای مهربون میخوام که پشت و پناهشون باشه و تو شهر مادری ( ساری )  پیروز و   سلامت باشند و ما هم بتونیم هرچی زودتر بریم پیششون . ...
9 تير 1393

17 ماهگی

  پرنسسم بعد از چند ماه وقفه و مشغله کاری زیاد بابایی و برگشتن به بندر جشن 17 ماهگیتو پدر جون و مادر جون با خرید یه کیک کوچولو تو خونه خودشون برات گرفتن و در کنار همدیگه کلی بهمون خوش گذشت و تو هم با شیرین کاریهات و قیافه گرفتنهای نارت مارو بیشتر خوشحال و سرگرم میکردی و در آخر هم کادوهای خوشگل گیرت اومد. دخترکم به اندازه تموم گل های دنیا دوستت دارم.بووووووووووووس بفرمایید کیک و کادوها ...
3 تير 1393

آتلیه 15 ماهگی

دخترنازم دهم فروردین بود که تصمیم گرفتیم   واسه گرفتن سری دوم عکس های آتلیه ای ازت  با بابایی  بریم  چندتا از عکاسی ها سر بزنیم ، که بعد از رفتن و دیدن نمونه آلبوم ، آتلیه پاز رو انتخاب کردیم و واسه فرداش وقت گرفتیم . ساعت 12 روز یازدهم من و تو با بابایی و عمه زری و فاطی و سورنا جون رفتیم عکاسی و فدات بشم عسلم که نسبت به شش ماهگی خیلی با خانم عکاس همکاری کردی و تونستیم کلی عکسهای ناز و خوشگل ازت بگیریم.              ...
2 تير 1393

تولد سورنا جون

سورنای عزیزم  تولد 2 سالگیت رو تبریک میگم و برات آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی میکنم. گل مامانی در تاریخ 9 فروردین عمه زری،  خونه عز یز جون اینا برای سورنا جون تولد گرفت کلی بهمون خوش گذشت. تو سورنا هم حسابی با شیطونی هاتون مجلس رو گرم کردید.وقتی هم صدای آهنگ رو میشنیدین شروع میکردین به دست زدن و رقصیدن. انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشید عزیزای من ...
2 تير 1393

نوروز 93

ملوسکم امسال عید نوروز هم مثل سال گذشته خونه عزیز جون اینا بودیم . تو و سورنا هم حسابی تو مدتی که اونجا بودیم با هم بازی و شیطونی میکردید،البته نا گفته نمونه سورنا دنبال فرصتی بود که تورو تنها گیر بیاره و هلت بده و بندازتت زمین چون سورنا 2 ساله میشد ولی تو هنوز 2 ماه از راه رفتنت گذشته بود و خوب تعادلتو نمیتونستی حفظ کنی ،البته بعد از هل دادنت دعواش میکردیم اما اون به کارش تا آخرین روزی که اونجا بودیم ادامه میداد و روز آخرم هم روی صورتت با چنگ زدنش یه یادگاری گذاشت... دردونه من تو این تعطیلی خونه عزیز جون اینا چون دورت شلوغ بود و از اونجایی که تو هم عاشق شلوغی هستی کلی بهت خوش گذشت و با همه بازی میکردی. الیسا تو بغل عزیز جون در ک...
24 خرداد 1393