پیشرفت های پرنسس در 5 ماهگی

ماه من ، خورشید من ، زندگی من ، دختر شیرین تر از عسل من 

ماشاالله در ماه 5 پیشرفت های زیادی کردی که در ادامه واست مینویسم

اول اینکه خیلی راحت و بدون هیچ کمکی میتونی برای مدت طولانی تر از قبل بشینی

دوم اینکه بالاخره بعد از چند روز تمرین کردن باهات  تونستی در تاریخ 28 خرداد کلمه بابا رو بگی

سوم اینکه در تاریخ 31 خرداد تونستی لبه مبل رو بگیری و روی پاهای کوچولوت برای مدت کوتاهی بایستی 

حالا میخوام برات از کارهای روزانه که در این ماه انجام میدی بنویسم

هر روز ساعت 6 بعد از رفتن بابا مهدی از روی تختت میارمت روی تخت خودمون، بعدش حوالی ساعت 10 از خواب بیدار میشی و با دستای نازت صورتمو لمس میکنی و با آواز خوندنت منو از خواب بیدار میکنی ،نمیدونی وقتی چشمامو باز می کنم و صورت ماهتو می بینم که داری بهم لبخند می زنی چه لذتی می برم .

بعد از اینکه  بیدار شدی برات  فرنی درست می کنم و نوش جان می کنی 

ماشاالله خیلی شیطون شدی و همش غلت میزنی اگر پیشت نباشم مجبورم هر چند دقیقه بهت سر بزنم .

وقتی روی کمر میخوابی پاهاتو میاری بالا و با تعجب نگاشون می کنی و میگیریشون .

موقع شیر خوردنتم  اگر خونه مادر جون اینا  باشیم باید همه ساکت باشن و حرف نزنن چون صداها باعث میشه شیر نخوری،البته بیشتر اوقات میبرمت توی اتاق بهت شیر میدم تا باعث اذیت بقیه نشی.

زمانی که شیر میخوری با گوشت و موهات و یقه لباس من بازی میکنی

عاشق بازی کردن با نایلون های عروسکی هستی و اگر در حال گریه هم باشی بهت نایلون بدم  آروم میشی و تا چند دقیقه مشغول نایلون بازی میشی.

خیلی قلقلکی هستی و وقتی گردنتو یا شکمتو پخ پخ کنم کلی برام میخندی و دلبری میکنی ،از بازی دالی هم خوشت میاد و کلی ذوق میکنی.

و در آخر ساعت 11 شب میبرمت توی اتاق تا بخوابونمت اما خوابیدنتم داستانیه برای خودش اول نیم ساعت شیر میخوری بعدش باید  15 دقیقه باهات بازی کنم  و دوباره شیر میخوری و موهاتو دست میکشم و کلی نازت میدم و باهات صحبت میکنم تا بالاخره حدود ساعت  12:30 خوابت میبره.

خدای مهربون ازتون میخوام همیشه یار و یاور دختر عزیز من  و همه نی نی های دوست داشتنی باشید.