الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

40 روز گذشت

1392/2/28 15:07
نویسنده : مامان و بابا
501 بازدید
اشتراک گذاری

ماه من ، امروز (91/12/2) وارد چهلمین روز تولدت شدی و این 40 روز چقدر در کنار تو دختر نازم زیبا گذشت هر روز که میگذره ماشاالله بزرگتر خانوم تر و نازتر میشی

             

در این مدت مثل یه فرشته کوچولو در کنارم بودی و منم مادرانه ازت مواظبت میکردم تا بتونی خوب شیر بخوری و رشد کنی ، خداروشکر ساعت خوابیدنتم خیلی خوب شده و شبا بیشتر میذاری بخوابم

 


امروز با همدیگه رفتیم حمام و چقدر از حموم کردن لذت میبری منم که این اشتیاق اب بازی رو ازت میبینم خیلی خوشحال میشم وقتی که رو تنت آب میریزم لبخند کوچولو رو لبات نقش میبنده و انگار که دنیا داره بهم لبخند میزنه وای مثل یه فرشته آسمانی بهم نگاه مکنی و وقتی میذارمت تو وان پر از اب  و تکونت میدم خیلی ذوق زده میشی و تند تند پاهاتو تکون میدی . عسلم خیلی از شستنت لذت میبرم برای همین دوست دارم همیشه خودم ببرمت حمام اولین بارم که شستمت 28 روزه بودی .

گلم بعد حمام تو خونه مادرجون یه جشن کوچولو گرفتیم و شب من و تو و بابایی دیگه اومدیم خونه خودمون. از زمانی که 4 ماهه باردار بودم  تا الان که 40 روزه شدی همش خونه مادر جون بودم و خیلی بهم وابسته شده بودیم امشب که داشتیم برمیگشتیم خیلی دلم گرفته بود اشک تو چشمای مامان جونمم پر شده بود دوتاییمون دوست داشتیم گریه کنیم اما برای اینکه  همدیگرو ناراحت نکنیم گریه نکردیم.

مامان عزیزم ازت سپاسگذارم که تو این چند ماه هم برای من هم برای دخترم زحمت کشیدی ، مهربونم دستای پرمحبتتو و روی همیشه خندونتو میبوسم و تا همیشه قدردان این محبت هاتم.   

شب وقتی وارد خونه خودمون شدیم دیگه خونه یه رنگ و بوی تازه گرفته بود یه گرمی و صفای چندین برابر گذشته ، آخه من و بابایی با خودمون یه فرشته آسمانی آورده بودیم خونمون و ثمره عشقمون به جمعمان اضافه شده بود و از خدا ممنونم و دعا میکنم همیشه تو خونمون مهر و صمیمیت برقرار باشه و همچنین هیچ خونه ای بدون نی نی نباشه ، انشاالله ...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)