ماه آخر
ناز دخترکمممممم
ماه های با تو بودن به آخر رسیده و طبق سونوی اولم 24 این ماه (دی ) روز تولد توست ، منم واسه اینکه بتونم زایمان راحتری داشته باشم هر روز میرم پیاده روی تو پارک نزدیک خونه مادرجون (پارک صفا )
این روزها حسابی وزن گرفتی و باعث شدی شکمم بزرگ شه و وزنمم به 74 رسیده و با بابایی تصمیم گرفتیم بریم آتلیه و از این دوران خوش با تو بودن عکس بگیریم ، که بابایی هم واسه هفته آخر بارداری در آتلیه چشم شیشه ای وقت گرفت و من و تو و بابایی رفتیم و کلی با هم عکس گرفتیم .
شب ها دیگه خوابیدنم خیلی سخت شده چون که به هر پهلو که می خوابم با پاهای کوچولوت بهم فشار میاری و منو مجبور میکنی که تند تند جابجا بشم و یه چیز جالب که چند بار دیدم پاهای ناز و کوچولوت بود که موقع لگد زدنات بخوبی از روی شکمم دیده میشه و با دیدن این صحنه خیلی خوشحال میشم و دوست دارم هرچی زودتر بیایی تو بغلم تا پاهاتو ببوسم
راستی گلم امتحانای دانشگامم از 25 دی شروع میشه ازت میخوام یکمی زودتر بیایی پیشم تا بتونم به امتحانام برسم چون با تاریخ سونو 1 روز بعد از زایمان امتحان دارم گل نازم همه وسایل های لازم برای بیمارستان هم گذاشتم توی ساکت و هر روزم نگاشون میکنم که مبادا چیزی کم باشه .خلاصه عزیزم همه چی برای ورود شما به اغوشم امادست......
انشاالله بزودی صحیح و سالم ببینمت