الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

دردسرهای طبیعی برای الیسا جون

1393/7/8 16:08
نویسنده : مامان و بابا
399 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

دخترک نازم وقتی بیست ماهه شدی تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ندم و چون اومده بودیم خونه مادر جون اینا‌ بهترین زمان برای این کار بود. یه روز صبح که هنوز چشمات بسته بود و فقط سرتو میچرخوندی و میخواستی که بهت شیر بدم٫ولی من تصمیم گرفته بودم شیر بهت ندم و اما بعد از چند دقیقه که دیدی از شیر خبری نیست گریه و جیغ کشیدنات شروع شد. و منم در برابر گریه هات مقاومت کردم ، چون بالاخره یه روزی باید این اتفاق میوفتاد که حدود یه ربع گریه کردی و خسته شدی و دوباره خوابت برد.

در طول روز حسابی همه باهات بازی میکردن و تا حدودی فراموش کرده بودی ٫شب هم بردیمت پارک تا اینکه خسته بشی و بخوابی ماشاالله کلی هم بازی کردی منم خوشحال از اینکه دیگه خسته شدی و راحت میخوابی اما  موقع خواب که رسید  طبق عادت که حتما باید همراه شیر می خوابیدی ، شروع به شیر خواستن کردی که حدود ۲ ساعت بغلت کردم و تو اتاق راه رفتم‌اما فقط گریه میکردی و جیغ میزدی انقدر گریه کردی تا بالاخره خوابت برد ولی هنوز ۱ ساعت نخوابیده بودی که بیدار شدی و دوباره شیر خواستی دیگه نتوستم بهت شیر ندم چون واقعا دیگه تحملت گریه هاتو نداشتم و اون شب ( نوزدهم شهریور ماه نودوسه ) آخرین باری بود که بهت شیر دادم.

اما یه مشکل دیگه از فردای اون روزی که بهت شیر ندادم شروع شد و اونم آبله مرغون گرفتنت بود.و مشکل بعدی برگشت بابا مهدی به بندر و موندن ما در ساری بود و از اونجایی که تو هم خیلی به بابایی وابسته هستی با رفتنش خیلی اذیت شدی و چند شب اول موقع خواب و صبح ها و حتی نصف شب بیدار میشدی و بابا رو صدا میزدی و وقتی میدیدی بابا نیست گریه میکردی.خلاصه یه دو هفته ای خیلی اذیت شدی اما بالاخره به شیر نخوردن و نبود بابایی عادت کردی اما فوق العاده لج باز شدی و همش صدای جیغات تو خونه میپیچه ولی همه دوستت دارن و نازتو میخرن .

آبله مرغونتم بعد از ۱۰روز خشک شد و افتادن و کم کم هم جای آبله ها از بین میره .

الانم که دارم این مطالبو مینویسم کنارم دراز کشیدی و عروسکتو بغل کردی و براش آواز میخونی... انشاالله که همیشه سالم و تندرست و شاد بشی دختر گلم.

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (1)

ليلا مامان ساينا
8 مهر 93 19:07
سلام عزيزم به منم سربزن نظر يادت نره