الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

تغییرات و پیشرفت های این روز های الیسا

1392/5/25 1:12
نویسنده : مامان و بابا
341 بازدید
اشتراک گذاری

گل نازم الان که دارم این مطالبو برات مینویسم 6 ماه و 14 روزه هستی و کنارم دراز کشیده ای و با خرس کوچولوت بازی میکنی.

دیروز رفته بودیم خونه مادر جون اینا واسه اینکه آش نذری داشتن  ، شما  هم تو بغل پدر جون و با کمکش آش هم زدی،فدات بشم که کلی ذوق کرده بودی و میخندیدی. 

 

این کاسه هم ماله من

عزیز دلم چند وقتی هم هست که وقتی خونه کسی میریم غریبگی میکنی و  وقتی بغلت کنند گریه میکنی.دیروز هم که آش نذری خونه بیتا جون اینا بردیم وقتی رفتیم تو خونشون کلی گریه کردی که مجبور شدیم زود برگردیم بیرون.

چند روزی هم هست تلاش میکنی تا بتونی  4 دست و پا بری ،ولی  هنوز قدرت بلند شدن روی دست و پاهاتو نداری ،ولی در حال حاضر اگر چیزی توجهت رو جلب کنه سینه خیز خودتو میرسونی بهش و میگیریش و اگه چیزی دور و برت نباشه خودتو  به زیر مبل و و میز میرسونی و با پایه هاشون بازی میکنی.در حین بازی کردن هم سرت میخوره به پایه مبل و میز و صدای گریت میره تو هوا. وقتی هم  پیشت نباشم و صدای گریت یهو بلند بشه  به اولین جاهایی که نگاه میکنم زیر مبل و میزه و بیشتر  اوقاتم همونجا ها پیدات میکنم

مامانی میتونم شروع کنم برای سینه خیز رفتن؟

 

 


برنامه غذاییت هم به این ترتیبه : صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب فرنی میدم بخوری .ساعت 5 عصر سیب رنده شده ،1 ساعت بعدش حریره بادام و در آخر شب 1 ساعت قبل از خواب سوپ نوش جان میکنی.جدیدا هم کم غذا شدی و مثل قبل غذا نمیخوری که فکر کنم برای دندون در آوردنت.

چند شبه موقع خوابیدن یاد گرفتی غلت بزنی ، چون اول که میخوابی به پشت میذارمت اما بعد از 1 ساعت به پهلوی میشی و یهو میوفتی رو شکم که تو این لحظه از خواب میپری و گریه میکنی تا اینکه سریع جابجات کنم تا دوباره بتونی بخوابی.


امشب هم شبه قدر و در این شب عزیز از خدا جون میخوام که همیشه پشت و پناه همه کوچولوهای نازنین مخصوصا دختر نازم باشه .

دوستت دارم دختر مهربونم.بوووووووووووووووس


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)