الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

الیسا پرنسس کوچولوی ما

مادرانه

1394/9/7 15:49
نویسنده : مامان و بابا
626 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه دخترم

اول از همه مامانی ببخشید که وبلاگ شمارو هم دیر به دیر به روز رسانی میکنم همونطور که  تو وبلاگ آجی درسا گفتم این روزا در کنار تو و درسا جون برام مثل برق و باد میگذره و دیگه وقتی برای نوشتن مطلب و سر زدن زود به زود واسم نمیمونه.

فرشته مهربونم هرچی که بزرگتر میشی ماشاالله خانومتر میشی و بیشتر به حرفام گوش میدی.اما خوب همچنان موقع لباس پوشیدنات کلی اذیتم میکنی که اینم بخاطر موقعیت سنیته که میگذره.

گل من،خیلی دوست داری توی مهمونی ها جلو جمع  یا زمانی که بابا مهدی از اداره میاد بگم الیسا جونم خیلی خانوم شده. عاشق کلمه خانومی که بهت بگم. وقتی اذیتم میکنی یا حرف گوش نمیدی بهت میگم دیگه خانوم نیستی خیلی زود حرفمو گوش میدی و میگی مامانی من خانومم به بابایی وقتی اومد بگو من خانومم و وقتی بابایی میاد زود میایی پیشم و میگی به بابایی بگو دیگه. منم ازت تعریف میکنم و تو هم کلی ذوق میکنی.

از شخصیت لطیفه تو سریال لطیفه هم خیلی خوشت میاد و اگه لباسی که دوست نداری پوشی، به محض اینکه بگم مثل لباس لطیفست زودی میپوشی. وقتی هم سریالش شروع میشه دراز میکشی جلوی تلویزیون و کل قسمت سریال نگاه میکنی تا که تموم بشه و وقتی هم تموم مبشه میگی دوباره بیاد، دوباره بیاد و یه خورده لج بازی درمیاری. از سریال کیمیا هم خوشت میاد و وقتی که تلویزیون سریال رو نشون میده میگی نیمیا شروع شد. از برنامه های کودک هم محله گل و بلبل عمو پورنگ رو خیلی دوست داری و میگی دوستام اومدن.

البسا جوووونم از تاریخ ۱ آذر ۹۴ هم واسه مهدکودک ثبت نامت کردم و از ساعت ۱۲تا۴میری مهد ، خدارو شکر از همون روز اول موندی و بهونه ای نگرفتی .کلا محیطی که توش بچه های هم سن و سالت باشن رو خیلی دوست داری .برای مهدت یه سری وسایل مثل مداد شمعی.خمیر بازی و رنگ انگشتی و دفتر و مداد رنگی و .... خریدیم فرداش که بردی مهد موقع ای که اومدم دنبالت به مربیت میگفتی وسایلامو بده ببرم که مربی مهد گفت نه گلم اونا باید اینجا بمونه دوباره اومدی بازی کنی ،اونجا چیزی نگفتی اما وقتی اومدیم خونه شروع کردی به گریه کردن که من وسایلامو میخوام خلاصه قانعت کردم که اونا باید بمونه تو مهد قبول کردی اما به شرط اینکه‌ تمام اون وسایلارو هم واسه تو خونه هستی بخرم، طبق مهمول منم جز قبول کردن شرطی که گذاشتی چاره ای دیگه ای نداشتم..وقتی هم از مهدکودک میایی ازم میخوایی که بهت زم زمینی(سیب زمینی آبپز )بدم بخوری .خیلی سیب زمینی آبپز دوست داری و تو هر زمانی‌که باشه میخوریش.

پرنسس نازم،خیلی مهمون دوست داری و همیشه وقتی با مادر جون صحبت میکنی میگی همتون مهمونی بیاد خونه ما بعد اسم میبری بابابزرگ ،علی،محمد،تامتامه(فاطمه)ثنا ، هستی (این ۳نفر آخر نوه های دایی من هستن که خیلی دوستت دارن و تو هم خیلی دوستشون داری) خلاصه اینکه گلم خیلی مهمون نوازی و دوست داری خونمون همیشه پر از مهمون باشه.

خیلی خیلی دوستت دارم دلبندم...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)