نی نی ما ناز دختره

عزیزکم" بعد از اینکه چند روز از موندنمون تو سبزوار گذشت زیر شکمم دردای شدیدی موقع دراز کشیدن و بلند شدن میگیره برای همین عمه فاطی جون برام پیش یه دکتر خوب وقت گرفت و  با بابایی و عزیز جون رفتیم مطب دکتر خانوم دکتر با دستگاه صدای قلبتو گذاشت شنیدم .عزیز جونم برای اولین بار صدای قلب مهربونت شنید.خانوم دکتر هم برای درد زیر شکمم گفت یه سونو از کلیه هام انجام بدم که همون عصر با عمه فاطی و بابا مهدی رفتیم سونوگرافی که خوشبختانه  خیلی زود نوبتمون شد خانوم دکتر که داشت سونو رو انجام میداد بهش گفتم اگه میشه جنسیت نی نیمم بگین که بعد از چند دقیقه گفت دخترهههههههههههههههه انقدر خوشحال شدم که دلم میخواست همونجا از خوشحالی جیغ بکشم  عمه فاطی هم کلی خوشحال شد.وقتی از اتاق سونو اومدیم بیرون اول به بابایی گفتم نی نیمون  پسره تا حدودی خوشحال شد اما بعد از چند دقیقه گفتم دختره که تو پیاده رو خیابون از خوشحالی بغلم کرد و کلی بوس بارونم کرد.بعدش شیرینی خریدیم و رفتیم خونه عزیز جون

شب هم رفتیم چند تا سیسمونی و برات چند دست پیراهن های خوشگل خریدیم.